زبانحال حضرت مسلم علیه السلام قبل از شهادت
سالار کـاروان پُـر از یاسمن، حـسین جمع صفات و خـاتمۀ پنج تن، حـسین دلدار مصطفی و علی و حسن، حسین برگرد و سوی کوفه نیا جان من حسین کـم در مـیـان کـوفـه عــذابـم نـدادهانـد بـا کـام تـشـنـه گـشـتـم و آبـم نـدادهانـد از بس که بین کـوچه جـوابـم ندادهاند دل خوش شدم به یاری یک پیرزن حسین با تـیغ و نیزه بال و پرم را شکستهاند دندان و کـام شعله ورم را شکـستهاند از پشت بـام فـرق سـرم را شکستهاند نامردی است مسلک شان غالبا حسین شـام بـلـنـد غـفـلت شان سـر نمیشود چیـزی برایشان زر و زیور نمیشود این جا دلی برای تو مضطر نمیشود برگرد و سر به وادی این ها نزن حسین دیگـر بـریـدم از دل تـاریک کـوفـیان از کوچههای خاکی و باریک کوفیان جـان رقـیهات نـشـو نـزدیک کـوفـیان چون میدرند از بـدنت پیـرهن حسین بایـد نـظـر به قـامـت آب آورت کـنـی فکـری برای تـشنگـی اصغـرت کـنی قدری نظاره بر جگـر خواهـرت کنی شاه غریب گشته و دور از وطن حسین این جا نمک به زخم عـزادار میزنند زن را برای درهـم و دیـنـار میزنـند طـفـل اسـیـر را سـر بـازار میزنـنـد غیرت میان کوفه شده ریشه کن حسین میترسم این که بین بیابـان رها شوی بر خاک داغ بادیه عطشان رها شوی غارت شوی و با تن عریان رها شوی برگـرد تا رها نـشـوی بی کـفن حسین ای وای اگر که اسب کسی سرنگون شود یا از فـراز نـیـزه سـری واژگون شود گـودال قـتـلـگـاه اگر غـرق خون شود ضجه زند عقیله که خونین بدن حسین |